موژان

به سراغ من اگر می آیید .....

موژان

به سراغ من اگر می آیید .....

موغانا جیران - بهترین ترانه عمرم


 این بهترین ترانه ای است که درعمرم شنیده ام !! بدون هرگونه اغراقی !!

برای هر چیزی و هرجایی و هر احساسی تعمیمش داده ام آن را !

تعمیمش داده ام هر لحظه و هر زمان و هر بار !

برای گلی در باغ و پرنده ای در آسمان و آهو در میان گله اش و تیری رها شدهاز زه  کمان ! و خودم ! و خودم درمیان کسانی که دوستشان میدارم !!



موغانا جیران ! ترانه ای است که هر گاه گوش داده ام ....چشم بربسته

 درآسمانها بوده ام ! درک این سخن اگر به سادگی نمایان نباشد ولی بسیار ساده خواهد بود  این احساس ، زمانی که چیزی زیبا را در جایی میبینید .... زیباییهای حرکات کودکی را درمیان خانوداه میبینید و لذت میبرید ازاین تجانس مکانی وموجودیت ذات زیبایی .... و آنگاه در ذهنیت خویش آن کودک را بردارید از آن مکان ..... کجای دیگری میتوان او را قرار داد؟؟ جزهمان مکان ...تا همان احساس را به شما ببخشاید ؟؟

یِرده ن ایاغینی قوش کیمی اوزور

پای از زمین بر میکند چونان یک پرنده                       

یای کیمی دارتلیب آی ...اوخ کیمی سوزور

مثل کمان کشیده میشود تا چونان تیری هوا را بشکافد 

یئنه اوز سورونی ای ...نیظاما دوزور

آنگاه که گله اش را در محورخودش به نظم در می آورد!

باش آلیب گِئدیر سن ای .... هایانا جیران

راه بر کشیده ... به کدامین سو رَوی ؟؟

نه گوزه ل یاراشیر آی موغانا جیران ، موغانا جیران

وه که چه برازندگی دارد آهو در مغان ...آهو در مغان

موغانا جیران ، موغانا جیران

آهو در مغان ...آهو در مغان* !

وه که چه برازندگی !! آهو در مغان باشد و یارش در کنار و چشم در گلزار وشمیم وعطراحساس برمشام و ...ونوای موغانا جیران برگوش من وتو بنوازد !! و دوش به دوش هم در شهر و دشت و وادی عشق !!

اما آهو و مغان تمثیلی بیش نیستند ! به جای آهو هر چیزی را میتوان گذاشت .... انسان و یا هرچیز! و به جای مغان نیز ، هر جا و یا هر زمان خاصی را ! آری موغانا جیران ترانه ای است برای لمس

 زیباییها !  نگرش زیبا !  زیبا دیدن !

ازلدن میلینی سالیب چوللره،

ازروز ازل دشت و دمن را بنمودی  تو سرایت

بختینی تاپشیردین بیزیم ائللره،

سرنوشت خودرا به دست  مردمانم سپرده ای

او قارا گوزلرین ، دوشوب دیللره

آخ که زیبایی چشمان سیاهت زبانزد است

باش آلیب گئدیرسن هایانا جیران( دیشلرین اوخشاییر مرجانا، جیران)

راه برکشیده به کدامین سو رَوی ؟؟(ای آهویی  که دندان چومرجان داری)

 نه گوزل یاراشیر موغانا جیران

 وه که چه برازندگی دارد آهو در مغان ...آهو در مغان

موغانا جیران ، موغانا جیران

آهو در مغان ...آهو در مغان !

در حسرت هجرانها و در آرزوها ! در اجبار فراق  یارِ آرزوها !

در آرزو بر دل ماندنهای من و تو  ! در آه و آه .....و آه پایان ناپذیرمان !

در از دست دادن عزیزانمان ! دراشکی که میریزد بر دامن حسرتهایمان !

در التماس بیگناهمان  ! و در نگاهی که پشت سر یار بدرقه میکنیم  !

و به خدا میسپاریمش !


بیر مثل قالمیشدیر آتا بابادان

مثلی داریم از پدران به یادگار

اوچاردا توراجدیر ، قاچاردا جیران

در پرواز چو شاهین و دررمیدن چو آهو

بیر من ده ییره م کی ، حوسنیوه حیران

تنها من نیستم سرگشته ی حُسن تو

شهرتین یاییلیب آی ... هر یانا جیران

شهرتت عالمگیر شده است ای آهو

نه گوزه ل یاراشیر آی موغانا جیران ، موغانا جیران

وه که چه برازندگی دارد آهو در مغان ...آهو در مغان

موغانا جیران ، موغانا جیران

آهو در مغان ...آهو در مغان!

این تجسم زیبایی و برقرار کردن یک تجانس مکانی و یا زمانی بر آن زیبایی بی بدیل را در هر جایی میتوان  احساس و لمس کرد ! کافیست لمسش کنی !...کافیست درکش کنی ! کافیست ببینی زیبایی را ! همیشه ! هر جا ! و هر زمان ! و در تمامیت طول تاریخ ! امروز و فردا و ....دیروز ...  در زندگی ! و در مرگ ! مرگی با شکوه !

  در خروش و فریاد شیرزنی که دستِ آفرین برآورده  بر سرهای نشسته

 بر نیزه ی چیده شده بر دورتا دور تالار دژخیم ...  با لبخندی نرم ،

   فغان بر میآورد ....

                      جززیبایی ، چیزی نمیبینم !**



اووچی اینصاف ایله کیچمه بو دوزده ن

آه ای شکارچی ! انصاف میکن و مگذر بر این دشت و دمن!

او چوللربولبولون آییرما بیزده ن ،آییرما بیزده ن

آن بلبل صحراها را از ما جدایش نکن !

قویما آغری ( آرزی) کئچه اوره گیمیزده ن

روا مدار درد ( آرزو بر دل)  بر دلهایمان خانه کند

قویما ئوز قانینا بویانا جیران!

روا مدار بر خون خود بغلتد آهو!

نه گو زه ل یاراشیر آی موغانا جیران ، موغانا جیران 

وه که چه برازندگی دارد آهو در مغان ...آهو در مغان

موغانا جیران ، موغانا جیران

آهو در مغان ...آهو در مغان!

من این ترانه فولکوریک آذری را از سالها پیش در کاستی داشته ام ، با صدای یک خواننده مرد که متاسفانه نامی از وی نبوده در کاست قدیمی . یک خواننده پیر که بسیار زیبا و با احساس میخواند . ولی متاسفانه کیفیت کاست بسیار پایین بود و من نیز نتوانستم آن اجرا را در جای دیگری پیدا کنم . ولی در جستجو های بسیارم در اینترنت توانستم در جاهایی ، سه اجرای مختلف از این ترانه را پیدا کنم . بهترین آنان بی شک مربوط به اجرای فوق العاده ی نزاکت تیموراوا بود ولی در فایلی حجیم و همراه با آواز و موقامی دیگر ! عاشیق کماندار ashig kamandar  نیزآنرا زیبا و پر احساس میخواند ولی من دنبال اجرایی بودم که احساسات در خواندن آن نزدیک باشد به همان چیزی که در نوستالژی خود داشتم ! و تنها یک خواننده دیگررا داشتم با این ترانه . بَستی سِودایِوا Bəsti Sevdayeva. متاسفانه از این خواننده نتوانستم هیچ نشانه ای بیابم ...جزچند ترانه !

 نه عکسی ونه بیوگرافی ! تنها چند ترانه....وازجمله ترانه محبوب خودم .

Flash Animation

موغانا جیران ! ترانه ای زیبایی که هم اینک میشنویم !



و در انتها نیزهمین ترانه را با اجرای عاشیق کماندارمیتوانیم گوش دهیم !

Flash Animation

*  دشت مغان نام جلگه‌ای است دراستان اردبیل .

** هنگامی که زینب به تالار یزید میرسد ...سرهای شیرمردان کربلا ، هر کدام بر نیزه ای دور تا دور تالار را تزیین داده بود . یزید رو به زینب میکند ...سرها را و سر حسین را نشان میدهد و میپرسد چه میبینی ؟؟

زیبنب نگاهی تحسین بار بر سر حسین و یارانش میچرخاند و میگوید :

                جز زیبایی ...چیزی نمیبینم !!



دانلود ترانه با اجرای بَستی سِودایِوا :

http://www.4shared.com/audio/d9Jh21Yo/Besti_Sevdayeva_-_Mugana_Ceyra.html

دانلود ترانه با اجرای عاشیق کماندار:

http://www.4shared.com/audio/uXnBQCM7/ashig_kamandar_-_Mugana_Ceyran.html

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد