موژان

به سراغ من اگر می آیید .....

موژان

به سراغ من اگر می آیید .....

از زخم این ترانه


1391/9/7

امیرخیزی

دفتر  : بیت محزون

ردیف  : 2

از زخم این ترانه



دلم زخمی ، تنم زخمی ، تمام هستی ام  یک  زخم

منم زخمی ، تویی زخمی ، و سرتاپای هرکس زخم

نفس زخمی ، هوس زخمی ،  زمان زخم و خیالم زخم

قلم زخمی ، سخن زخمی ، سرود و شعر انسان زخم


از این خنجر ، که دراعماق ، به مغز استخوان آویخت

به آن دشنه ، که در قلبت ، میان چشم من خون ریخت

از این رنجی ، که همزادم شد و با اشک من  آمیخت

به آن دردی ، که در چشمت ، کلام شعر من انگیخت


( دلم زخمی ، تنم زخمی ، تمام هستی ام  یک  زخم

منم زخمی ، تویی زخمی ، و سرتاپای هرکس زخم

نفس زخمی ، هوس زخمی ،  زمان زخم و خیالم زخم

قلم زخمی ، سخن زخمی ، سرود و شعر انسان زخم )


زفرق سر به نوک پا ، همه ناسور صد زخمیم

منِ مفتون ، تُویِ مبهوت، همه درگیر این  شرمیم

منم گریان ، تو در اوهام  ، به یک افسانه سرگرمیم

تو گویی غم ، به پا خیزد ، کند این زندگی ترمیم !!


نگاهت را ، رها ساز و  ببین خنجر که درذهن است !

تو می دانی  چه میخوانم ،  ترانه  غرق در خون است !

چنین بودن ، چنین مردن ؟!  خزان عمرمان  این است ؟!

بسان شمع ، که شب سوزد  ، بسوزاین قدر، که سنگین است !


( دلم زخمی ، تنم زخمی ، تمام هستی ام  یک  زخم

منم زخمی ، تویی زخمی ، و سرتاپای هرکس زخم

نفس زخمی ، هوس زخمی ،  زمان زخم و خیالم زخم

قلم زخمی ، سخن زخمی ، سرود و شعر انسان زخم  )





نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد