ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
در مطلب قبلی از بیژن مفید گفتیم و اشاره شد به نمایشنامه شهر قصه !
اما نمیتوان از شهر قصه سخن گفت و از تک گویی فوق العاده ی آغاز پرده دوم سخن نراند .
یک تک گویی نوستالژیک فوق العاده زیبا و بینهایت خاطره انگیز که قلم توانای بیژن مفید تراوید !
آنجا که چشمها را باید بست و آن را شنید و لذت فراوان برد !
این تک گویی ( مونولوگ ) را البته که صدا و ایفای با احساس و رسای هنرمندی بزرگ به جاودانگی
رسانید که در این نمایشنامه ، نفش خر خراط را به عهده گرفته بود ! محمود استاد محمد .
محمود استاد محمد در سال ۱۳۲۹ در محله دروازه دولاب تهران به دنیا آمد. وی فعالیت نمایشی خود را
در نوجوانی پس از آشنایی با استادش محمد آستیم و سپس نصرت رحمانی و عباس نعلبندیان و با بازی در
نمایش های بیژن مفید و عضویت در آتیله تئاتر آغاز کرد و در سال ۱۳۴۷ با بازی در نمایش
«شهر قصه» (در نقش خر خراط) به شهرت رسید. وی همچنین در سال ۱۳۴۸ در نمایش
«نظارت عالیه» به کارگردانی ایرج انور به ایفای نقش پرداخت. وی پس از انحلال آتیله تئاتر، در سال
۱۳۵۰ به بندر عباس سفر کرد و در آنجا گروه نمایشی «پتوروک» را تشکیل داد. وی در سال ۱۳۵۱
دوباره به تهران مراجعت نمود.
تا سال ۶۴ در ایران ماند و براى تلویزیون، نمایش کار کرد، سریال هم نوشت. «زیرسایه همسایه» از
همان دسته است و نمایش «گل یاس» و ده نمایش دیگر که کارکرد و اجرا نشد. کارکرد و ضبط نشد.
کارکرد و دور ریخته شد. نزدیک به چهل سال داشت که دور از وطن شد و مهاجر در یونان، اسپانیا و
کانادا. در سال های غربت نشینی کمی کار کرد ازروزنامه نگارى تا نوشتن یک مجموعه قصه و
نمایشنامه آخرین بازی. سال ۷۷ برای احیای مجدد در عرصه تئاتر به ایران بازگشت .
خر خراط پرده دوم «شهر قصه» با یک قطعۀ مونولوگ یا تک گویی شروع میشود که در واقع به
صورت مستقل و جدا از بافت و ساختار کلی نمایشنامه است. آنجا که «خر» شهر قصه پیش میمونِ
عریضه نویس، دارد نامهای را دیکته میکند. «آره! داشتیم چی میگفتیم؟ بنویس!» تکیه کلامی که او در
این واگویه به کار میبرد یعنی «حالیته؟» را بعدها در بسیاری از متنها و قطعههای نمایشی و
بهخصوص در ترانههای ایرانی به کار گرفتند که هنوز هم کاربرد دارد و شنیدهایم و میشنویم. این صدا
و اجرای استادانه از آنِ «محمود استادمحمد» است که ایفای نقش «خر» را به عهده دارد.
آره . . . داشتیم چی میگفتیم. . ؟ بنویس:
ما رو دیوونه و رسوا کردی. . . حالیته؟
ما رو آوارۀ صحرا کردی. . . حالیته؟
آخه مام واسه خودمون معقول آدمی بودیم
دستِکم هر چی که بود آدم بیغمی بودیم. . . حالیته؟
سر و سامون داشتیم
کس و کاری داشتیم.
ای دیگه . . . یادش بخیر!
ننهمون جورابمونو وصله میزد.
ما رو نفرین میکرد.
بابامون، خدا بیامرز
سرمون داد میکشید
بههمون فحش میداد
با کمربند زمونِ احباریش پامونو محکم میبست
ترکههای آلبالو رو کفِ پامون میشکست. . . حالیته؟
یادِ اونروزا بخیر!
چون بازم هر چی که بود،
سر و سامونی بود. . . حالیته؟
ننهای بود که نفرین بکنه
بعد نصفهشب پاشه لحاف رو آدم بکشه
که مبادا پسرش خدا نکرده بچّاد،
که مبادا نور چشمش سینه پهلو بکنه. . . حالیته؟
بابایی بود که گاه و بیگاه
سرمون داد بزنه،
باهامون دعوا کنه،
پامونو فلک کنه،
بعد صبح زود پاشه ما رو تو خواب بغل کنه
اشگهای شب قبلو که روی صورتمون ماسیده بود،
کمکمک با دستای زبر خودش پاک بکنه. . . حالیته؟
میدونی؟
بابامون چن سالِ پیش
عمرشو داد به شوما
ـ هر چی خاکِ اونه عمر تو باشه ـ
مَردِ زحمتکشی بود. . .
خدا رحمتش کنه.
ننه هم کور و زمینگیر شده،
ای دیگه. . . پیر شده.
بیچاره. . . غصۀ ما پیرش کرد،
غم رسوایی ما کور و زمینگیرش کرد. . . حالیته؟
اما راسش چی بگم؟
تقصیر ما که نبود،
هرچی بود، زیر سر چشم تو بود.
یه کاره تو راه ما سبز شدی
ما رو عاشق کردی
ما رو مجنون کردی
ما رو داغوون کردی. . . حالیته؟
آخه آدم چی بگه، قربونتم
حالا از ما که گذشت
بعد از این اگه شبی، نصفهشبی،
به کسونی مثِ ما قلندر و مست و خراب
تو کوچه برخوردی
اون چشا رو هم بذار
یا اقلا دیگه این ریختی بهش نیگا نکن.
آخه من قربونِ هیکلت برم
اگه هر نیگا بخواد اینجوری آتیش بزنه
پس باهاس تموم دنیا تا حالا سوخته باشه!
منبع زندگینامه :
http://talkhzibast.persianblog.ir/tag/%D9%85%D8%AD%D9%85%D9%88%D8%AF_%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF
دانلود :http://mujan.persiangig.com/audio/tak%20gooyi.mp3