میروی جلوی آینه و به چشمهایت زل میزنی ! هنوز برق چشمان ،
خودت راهم شیفته میکنند ! دور چشمانت خطوطی پیدا شده اند و
تارمویی سفید برتوچشمک میزند ! آه ... که این نخستین موی سفیدت
است وتواینک کشفش میکنی !پیر شده ای ! بله ! با همین یک تار مو ،
پیر شده ای ! فرقی هم ندارد که یک دختر 15ساله باشی یا مرد 40-50
ساله ! پیر شده ای ! پیر !! اما.....اما ... نه ! چرا باید یک تار مو یا
10تار مو و یا اصلا کل موهای سرت تو را پیر کند !؟ چرا باید
سرنوشت روحی تو در دست چند تار مو باشد !؟ تو دلی داری که
همیشه جوان است ! همیشه عاشق وهمیشه صادق ! تو همیشه جوانی !
آری آری تا این دل را داری ، همیشه جوانی ! همیشه جوان !
قنداب قولی اوا QENDAB QULIYEVA
یکی از بهترین خوانندگان آذری است که برای بسیاری شناخته شده
است و کاست و سی دی هایش دست به دست گشته است *! اما متاسفانه
ازاین خواننده شهیرو بزرگ ، هیچگونه بیوگرافی دردست ندارم .
نتوانستم در اینترنت بیوگرافی و یا اطلاعاتی از وی پیدا کنم ! تنها
چیزی که داشتم یک سی دی بود و چند عکس در اینترنت والبته تعدادی
فایل برای دانلود که برایم تکراری بودند .
یکی از بهترین و خاطره انگیزترین ترانه های آذری اسمش هست :
یاشا هله YASHA HELE
این ترانه بسیار زیبا را خوانندگان زیادی خوانده اند . از جمله استاد
بزرگ و مسلم موسیقی آذربایجان علی بابا ممداوف alibaba
mamadov ولی من اجرای این ترانه با صدای قنداب را بیشتر دوست
دارم ! صدای قنداب انگار که یک طلسمی را در دل شکسته باشد،
رویایی است . برای همین هم او را انتخاب کردم وترانه وموقام
زیبایش راپیاده و ترجمه کردم .
یاشا هله YASHA HELE
سَفَر دَه یَهَ م سفریمی
در سفر هستم و سفرم را
وورمامیشام باشا هَلَه
هنوز به انجام نرسانده ام
آرزولاریم عَمَل لَریم
آرزوها و عملکردهایم
توخونماییب داشا هَلَه
هنوزکه هنوزه ، به هدف نرسیده اند
ایللری یولا سالمیشام
سالها ی متمادی پشت سر گذاشته ام
ماهنی قوشوب ساز چامیشام
ترانه ها ساختم و چنگ و ساز نواختم
عومور دِه ئیر قوجالمیشام
اینک عمرسپری شده گوید پیر شده ام
ئورَه ک دِه ئیر یاشا هَلَه
اما دلم میگوید هنوز باید زندگی کنی !
دولانیب کَندی شَهَری
بسیار شهر و روستا گشته ام
داغلاردا آشدیم سَحَری
بسیار سحرها در کوهها گشوده ام
کونلوم گَزیر اوفوق لَری
اینک دلم را ببین که در افقها میگردد
دونوب قیزیل قوشا هَلَه
گویی تازه تبدیل به یک پرنده طلایی شده باشد !
ایللری یولا سالمیشام
سالها ی متمادی پشت سر گذاشته ام
ماهنی قوشوب ساز چامیشام
ترانه ها ساختم و چنگ و ساز نواختم
عومور دِه ئیر قوجالمیشام
اینک عمرسپری شده گوید پیر شده ام
ئورَه ک دِه ئیر یاشا هَلَه
اما دلم میگوید هنوز باید زندگی کنی !
جَوانلیقین مَحَبَتین عِشقینه
به حق دوران جوانی و عشق و محبتهایم
آغارمائین آی ساچلاریم آماندیر
آه ...ای موهایم مبادا سفید شوید !
عَهد و پِیمان صَداقتین عِشقینه
به حق عهد و پیمان و صداقتی که هنوز دارمش
آغارمائین آی ساچلاریم آماندیر
آه ... ای موهایم مبادا سفید شوید !
اِئله بیلدیم داغ باشینا قار یاغیب
تو گویی برف است که بر قله کوهها باریده
آیاز ووروب چیچَکلَری سارالادیب
تو گویی نسیم پاییزی رخ گلها را زرد کرده باشد
گورهَ ن دِه ئیر شاعیر نَه تِئز قوجالیب
آه ... کس نبیند و گوید شاعر چه زود پیر شده !
آغارمائین آی ساچلاریم آماندیر
آه ...ای موهایم مبادا سفید شوید !
ایللری یولا سالمیشام
سالهای متمادی پشت سر گذاشته ام
ماهنی قوشوب ساز چامیشام
ترانه ها ساختم و چنگ وساز نواختم
عومور دِه ئیر قوجالمیشام
اینک عمرسپری شده گوید پیر شده ام
ئورَه ک دِه ئیر یاشا هَلَه
اما دلم میگوید هنوز باید زندگی کنی !
* حسن کارگر ساده روستایی از توابع موتاللی ست که درحول و حوش
محیط کارم میچرخد .عقب مانده ذهنی 40 ساله با عقل یک کودک ! در
لحظاتی که داشتم ترانه را ازفایل صوتی پیاده میکردم ، فقط صدای ترانه
را بی هیچ تصویری شنید . هیجان زده آ مد پیشم و گفت : این قنداب هست
که دارد میخواند !! برای درک عمق اهمیت وگستردگی و نفوذ یک ترانه
زیبای فولکلوریک در قلب مردم ، همین کافیست !
1390/10/20
امیرخیزی
عشق موهوم : 7
زندگی بی رویا
مانده ام در بُهتی دهشتناک...
و دراین فاجعه ....
چون آونگی بر یک دار،
ذهن سرگشته ی من می لرزد !
که چرا خاموشی در نظرم هشیاریست !!؟
که چرا زندگیم یک خواب بی رویا ست !!؟
من کجا خواب تورا خواهم دید ؟
در کدامین شب بی حوصلگی ؟
در کدامین سحر بی خوابی....
در کدامین بستر؟
من در آغوش کدامین نیرنگی که مرا درخود کُشت ،
به حضورت در یک رویای نجیب....
میتوانم آویخت ؟؟
من که در زیستنی بی حاصل ...
جز تواَم نیست نشانی از عشق !
تا ابد میکِشم این ننگ سکوت در دل شب ...
گر تو بر رویایم ننشینی !
گر بر افکارم ...
نوری ز وجودت نرسد !
گر از آن زلف سیاه تو به دستم نَخَلَد !
حتا ...
در یک رویا !
رویایی در یک خواب !
روز بیستم دیماه مصادف است با سالروز مرگ بزرگمردی فراموشی
ناپذیر .روز20 دی سالروز به قتل رسیدن امیر کبیر است .
میرزا تقیخان فراهانی (۱۲۳۰–۱۱۸۶) مشهور به امیرکبیر، یکی از صدراعظمهای
ایران در دوره ناصرالدینشاه قاجار بود. اصلاحات امیرکبیر اندکی پس از رسیدن وی
به صدارتآغاز گشت و تا پایان صدارت کوتاه او ادامه یافت. مدت صدارت امیر کبیر
۳۹ ماه (سه سال وسه ماه) بود. وی مؤسس دارُالفُنون بود که برای آموزش دانش و
فناوری جدید به فرمان او درتهران تأسیس شد. همچنین انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه از
جمله اقدامات وی به شمار میآید.امیرکبیر پس از این که با توطئه اطرافیان شاه از مقام
خود برکنار و به کاشان تبعید شد، در روز بیستم دیماه سال 1230 درحمام فین به
دستورناصرالدینشاه به قتل رسید. پیکروی در شهر کربلا به خاک سپرده شدهاست.
در رسای امیرکبیر نوشته ها و اشعار زیادی موجود است . و بی شک
یکی ازبهترین وباشکوهترین اشعار را برای این بزرگمرد تاریخ میهنمان
، فریدون مشیری سروده است .این سروده بسیار زیبا دستمایه تصنیف
امیرکبیر با اجرایبی نظیر و فوق العاده زیبای بزرگِ موسیقی ایرانی ،
شهرام ناظری است .
به مناسبت سالروزدرگذشت امیرکبیر، گوش فرا میدهیم به دکلمه زیبای
فریدون مشیری برای سروده زیبایش ونیز آوای دل انگیز شهرام ناظری
برای تصنیف با شکوه امیرکبیر.
شعر و دکلمه: فریدون مشیری
آهنگ: پژمان طاهری
خواننده: شهرام ناظری
رمیده از عطش سرخ آفتاب کویر،
غریب و خسته رسیدم به قتلگاه امیر.
زمان، هنوز همان شرمسارِ بهتزده،
زمین، هنوز همان سختجانِ لال شده،
جهان، هنوز همان دست بستۀ تقدیر!
هنوز، نفرین میبارد از در و دیوار.
هنوز، نفرت از پادشاهِ بدکردار،
هنوز، وحشت از جانیان آدمخوار،
هنوز، لعنت، بر بانیان آن تزویر.
هنوز دستِ صنوبر بر استغاثه بلند،
هنوز بیدِ پریشیده سر فکنده به زیر،
هنوز همهمه سروها، که: «ای جلاد!
مزن! مکُش! های؟!
ای پلیدِ شریر!
چگونه تیغ زنی بر برهنه در حمام؟
چگونه تیر گشایی به شیر در زنجیر!؟»
هنوز، آب، به سرخی زند که در رگِ جوی،
هنوز،هنوز،هنوز،
به قطره قطرۀ گلگونه، رنگ میگیرد،
از آنچه گرم چکید از رگ امیرکبیر!
نه خون، که عشق به آزادگی، شرف، انسان،
نه خون، که دارویِ غمهایِ مردمِ ایران!
نه خون، که جوهر سیال دانش و تدبیر.
هنوز زاریِ آب،
هنوز نالۀ باد،
هنوز گوشِ کرِ آسمان، فسونگر پیر!
هنوز منتظرانیم تا ز گرمابه،
برون خرامی،* ای آفتاب عالمگیر.
«نشیمن تو نه این کنج محنتآبادست»
«تو را ز کنگرۀ عرش میزنند صفیر!»**
به اسب و پیل چه نازی که رخ به خون شستند،
در این سراچۀ ماتم پیاده، شاه، وزیر!
چون او دوباره بیابد کسی؟
ـ محال . . . محال . . .
هزار سال بمانی اگر،
چه دیر . . .
چه دیر . . .!
1361
از مجموعۀ «ریشه در خاک»
* شنیده شد که پس از قتل امیر، مردم وقتی میخواستند از کاری محال نام ببرند، میگفتند:
«وقتی امیر از گرمابه بیرون آمد!»
** بیت از حافظ تضمین شده است.
فریدون مشیری
منبع زندگینامه : ویکیپدیا
دانلود : به دلیل موجود بودن این ترانه در بازار ایران ، از ارائه آدرس دانلود معذورم !
تارکان را میشناسیم . خواننده ای بزرگ وبسیار تاثیر گذار بر موسیقی
ترکیه و نیز بر جوانان ترک . بی شک تارکان یکی از مطرح ترین
ومشهورترین خوانندگان ترکیه است. او با فروش 29 میلیون آلبوم ،
یکی از موفقترین خوانندگان ترکیه محسوب میشود و به او لقب
شاهزاده پاپ دادهاند. شهرت او در کشورش با شهرت الویس پریسلی
در امریکا مقایسه شدهاست . او با تک آهنگ لوس مشهور شد .
تارکان توته اوغلو معروف به مگاستار موسیقی ترک در 17 Ekim سال 1972 در یکی
از شهرهایآلمان به نام Alzay در خانواده ای 8 نفره به دنیا آمد . وی سال 1990 در
نیویورک به مدرسه زبانانگلیسی رفت و مسلط به این زبان شد. او که سال های نخست
زندگی را در آلمان پشت سر گذاشت درسن 15 سالگی به علت اصرار پدرش علی توته اوغلوهمراه خانواده به ترکیه بازگشت . تارکان هنگامیکه به استانبول آمد، فهمید که به موسیقیعلاقه بسیاری دارد و همین باعث شد که در عین حال که بهدبیرستان می رفت برای یادگیریموزیک ترک سانات (موسیقی سبک سنتی ) نیز به مدرسه موسیقی برود . وی دائماً درخانه به خواندن آواز می پرداخت بیشتر همسایه ها که از صدای او لذت می بردندو به اوگوش نوازش می دادند ، برخی دیگر از آنها به علت درس خواندن از صدای نوارهای ترک سانات و صدای خود تارکان آسی شده بودند . طبق گفته برخی از دوستان تارکان ، وی در دبیرستان نیز طرفداران بسیاری داشت و همیشه با اسرارهای آنان شروع به خواندن آوازمی کرد . در همین سالها یعنی در دوران دبیرستان تارکان شروع به پول درآوردن کرد و درمجالس کوچک مانند مهمانی و تولدها به اجرای موسیقی می پرداخت و پول تو جیبی خود را به دست می آورد لذا بعد از مدتی خسته شده بود و طبق اعترافات خود دیگر حتی تحمل گوش کردن کاست های ترک سانات را هم نداشت و به همین علت تارکان که به نقاشی علاقه بسیاری داشت برای اینکه در کنکور شرکت کند به درس خواندن مشغول شد ولی او موفق به قبولی در دانشگاه گرافیک نشد و تصمیم به نقل مکان به آلمان نزد برادربزرگش گرفت تا در آنجا به گرافیک ادامه دهد . در همین دوران با آلپای آیدین یکی از آهنگسازان ترکیهآشنا شد و آیدین ، تارکان را متقاعد کرد که به آلمان نرود تا او در استانبول ، آلبومی را برای تارکان روانه بازار کند ،تارکان نیز بعد از قبول این پیشنهاد ، آهنگهایی را که خود تهیه کرده بود به شرکت استانبول پلاک برد ودر آن جا اولین آلبوم تارکان به نام " yine sensiz " در سال 1992 روانه بازار شد . یکی ازترانه های این آلبوم به نام kil oldum abi که مشهورترین آهنگ تارکان در آن زمان بود،باعث شد که آلبوم وی 700 هزار فروش را از آن خود کرد. موفقیت آلبوم اول تارکان باعث شد تا خواننده مطرح زن ترکیه سزن آکسوبرای آلبوم دومش با او همکاری کند. در سال 1994 آلبوم بعدی وی به نام " Aacayipsin " روانه بازارشد که این آلبوم نیز پر فروشترین آلبوم سال شناخته شد و تارکان با این آلبوم در اروپا و ترکیه 74کنسرت را اجرا کرد . وی سومین آلبوم خود را در سال 1997 روانه بازار کرد که فقط در ترکیه فروش3 میلیون تیراژ را از آن خود کرد . در همین سال بود که تارکان شرکت خود به نام Hitt Poroduction را افتتاح کرد . او که دیگر ستاره دنیا به حساب می آمد در تبلیغاتهای مختلفی از جمله تبلیغ چیپس ، عینک ، نوشابه ، کارت تلفن و ... بازی می کرد و در هر یک از آنها پول هنگفتی به دست می آورد . وی درسالهای بعد آلبوم و مینی آلبومهای بسیاری از جمله simarik، hup ،kuzu kuzu را در اروپا و ترکیه روانه بازار کرد که این آلبومها بیشترین فروش را در آن دوران میکرد و ترانه های بسیاری از جمله hup در زبان مردم ترکیه جاری شده بود . در ماه هازیران سال 2003 مینی آلبوم" dudu " را روانه بازار کرد که این آلبوم تارکان در شهرت وی تاًثیر به سزائی داشت . وی هم اکنون به عنوانستاره ای در دنیا می درخشید و به همین علت لقب مگاستار (ستاره بزرگ) را به او دادند .
بعضی از آلبومهای مهم تارکان عبارتند از :
Tarkan - Adimi Kalbine Yaz 2010
Tarkan - Metamorfoz Remixes 2008
Tarkan - Uyan 2008
Tarkan - Metamorfoz 2007
Tarkan - Remixes 2007
Tarkan - Come Closer 2006
Tarkan - Avea Special Edition 2005
Tarkan - Ayrilik Zor 2005
Tarkan - Bounce 2005
Tarkan - Dudu 2003
Tarkan - Bir Oluruz Yolunda 2002
Tarkan - Karma 2001
Tarkan - Kuzu Kuzu 2001
Tarkan - Simarik Remix 1999
Tarkan - Ölürüm Sana 1997
PopTarkan - A Acayipsin 1994
Tarkan - Yine Sensiz 1991
Tarkan - Bounce Armand Van Helden Mix
Tarkan - Bu Gece Remix
Tarkan - Hüp
Tarkan - Milenium Hits
Tarkan - Özgürlük Içimizde
Tarkan - Sikidim Remix
Tarkan - Start The Fire
شخصا با همه ترانه های تارکان سازگار نیستم ! اما بعضی از
ترانه هایشافسون کننده است . ترانه های هوپ و کوزو کوزو! و از
همه افسون کننده تر ... ترانه فوق العاده زیبای اویان Uyan .
وی ترانه Uyan به معنی بیدارشورا خودش آهنگسازی کرد و با یکی ازسرشناس ترین هنرمندان سنتی ترک ، اورهان گنجه بای اجرا کرد . تارکان این ترانه را برایحفاظت از محیط زیست تهیه کرده و بعد از اینکه همراه اورهان گنجه بای برای آن ویدئو کلیپی تهیه کرد ، آن را بدون درخواست دستمزد به سازمان حفاظت از محیط زیست هدیه کرد . وی طی مصاحبه ای دراین مورد بیان نمود که با گذشت هر ثانیه ،انسان ها به علل مختلف تجاری، تفریحی باعث از بین بردن محیط زیست، جنگلها ، حیوانات ، دریا و ... می شوند که با این عمل باعث می شوند تا محیط زیستی کهانسانهای کنونی دارند را نسل های آینده نداشته باشند و تارکان برای بیدار کردن مردم ، ترانه بیدار شو را اجرا کرد .
آلبوم uyan بیدار شو از شش ترانه و یا بهتر بگویم از 6 اجرای
مختلف تشکیل شده Cogalmak-Dogmak- Durulmak-
Konusmak-Susmak -Yeniden Dogmak . در اینجا
ترانه Konusmak حرف زدن را که در اصل یک دکلمه بسیار زیبا
و احساسی است به همراه ترانه Durulmak زلال شدن دریک فایل
جمع کرده ام ، گوش میکنیم . به همراه ترجمه ای که برای آن
انجام داده ام .
تارکان tarkan
بیدارشو uyan
İki gözü iki çeşme hepimize sesleniyor
دو چشمش ، دو چشمه ، همه ما ها را فرا میخواند
deva bul bu derde gel beni kurtar diyor
و می گوید : درمان بیاب بر این درد ، بیا و رهایم کن
kanadı kırık kuş gibi garibin içi kan ağlıyor
چون پرنده ای بال شکسته ای ، درون غریبه خون می گرید
beni ateşe atmadan önce vicdanına sor diyor
و می گوید : پیش از آنکه مرا در آتش افکنی ، از وجدانت بپرس
Uyan uyan, uyan uyan
بیدار شو ، بیدار ، بیدار شو ، بیدار
koy elini kalbine geç olmadan
دستت را بر قلبم بگذار ، زان پیش که دیر شود
bu yolun sonu yokuştur deme
و هرگزگمان مبر که این راه بی پایان است
dağları aşarız eğer inanırsan
اگر باور داشته باشی ، کوهها را پشت سر میگزاریم
Uyan uyan, dostum uyan
بیدار شو ، بیدار دوستم ! بیدار شو !
koy elini kalbine geç olmadan
دستت را بر قلبم بگذار ، زان پیش که دیر شود
bir olur geliriz üstesinden
خواهد شد و از عهده اش بر خواهیم آمد
her şey mümkün eğer inanırsan
همه چیز ممکن است ، اگر ایمان داشته باشی
Böyle gelmiş böyle gider deyipde sakın aldanma
با گفتن اینکه چنین بوده و چنین نیز خواهد بود، فریب مخور
kim bilir belkide değer sen en iyisi doğrundan cayma
چه کسی میداند ، شاید هم بیارزد !بهتره که ذهنت را مغشوش نکنی
aç gözünü gör de bak a gülüm kendin kandırma
چشمهایت را باز کن و ببین گل من ! خودت را فریب مده
seninde gönlün yanacak hele bir ortak ol da yangına
قلب تو نیز خواهد سوخت ! اما فعلا باید شریک آتش هم باشی !
Uyan uyan, uyan uyan
بیدار شو ، بیدار ، بیدار شو ، بیدار
koy elini kalbine geç olmadan
دستت را بر قلبم بگذار ، زان پیش که دیر شود
bu yolun sonu yokuştur deme
و هرگزگمان مبر که این راه بی پایان است
dağları aşarız eğer inanırsan
اگر باور داشته باشی ، کوهها را پشت سر میگزاریم
Uyan uyan, dostum uyan
بیدار شو ، بیدار دوستم ! بیدار شو !
koy elini kalbine geç olmadan
دستت را بر قلبم بگذار ، زان پیش که دیر شود
bir olur geliriz üstesinden
خواهد شد و از عهده اش بر خواهیم آمد
her şey mümkün eğer inanırsan
همه چیز ممکن است ، اگر ایمان داشته باشی
Yerimiz, yurdumuz, toprağımız yok oluyor ebediyen
زمین و سرزمینمان و خاکمان تا ابد نابود خواهد شد
evimiz yuvamız biricik ocağımız gidiyor elden
خانه و آشیانه مان، تنها اجاق گرممان در حال از دست رفتن است
Yerimiz, yurdumuz, toprağımız yok oluyor ebediyen
زمین و سرزمینمان و خاکمان تا ابد نابود خواهد شد
evimiz yuvamız biricik ocağımız gidiyor elden
خانه و آشیانه مان، تنها اجاق گرممان در حال از دست رفتن است
Uyan uyan, uyan uyan
بیدار شو ، بیدار ، بیدار شو ، بیدار
koy elini kalbine geç olmadan
دستت را بر قلبم بگذار ، زان پیش که دیر شود
bu yolun sonu yokuştur deme
و هرگزگمان مبر که این راه بی پایان است
dağları aşarız eğer inanırsan
اگر باور داشته باشی ، کوهها را پشت سر میگزاریم
Uyan uyan, dostum uyan
بیدار شو ، بیدار دوستم ! بیدار شو !
koy elini kalbine geç olmadan
دستت را بر قلبم بگذار ، زان پیش که دیر شود
bir olur geliriz üstesinden
خواهد شد و از عهده اش بر خواهیم آمد
her şey mümkün eğer inanırsan
همه چیز ممکن است ، اگر ایمان داشته باشی
Uyan uyan, dostum uyan
بیدار شو ، بیدار دوستم ! بیدار شو !
koy elini kalbine geç olmadan
دستت را بر قلبم بگذار ، زان پیش که دیر شود
bir olur geliriz üstesinden
خواهد شد و از عهده اش بر خواهیم آمد
her şey mümkün eğer inanırsan
همه چیز ممکن است ، اگر ایمان داشته باشی
Herşey mümkün eğer inanırsan
همه چیز ممکن است ، اگر ایمان داشته باشی
دانلود : http://www.4shared.com/mp3/ARwVtZjL/uyan_konusmak-durulmak_.html
منبع زندگینامه : http://www.daneshju.ir/forum/f725/t61311.html
امیرخیزی
دلنوشته ها :19
خستگی
1-
بر فراز یک صلیب که بالهایم را تا ابد گشوده بود ...
آنگاه که کلاغ
مغزم را تمام خورد ....
پروازش ،
با بالهایی سفید .....
بر ابرها نور بخشید !
*****
2-
قصه جلو میرفت ...
پسرم هیجان داشت ...
من ...
چاقو بر کشیدم ...
و شنیدم صدای "ماهی سیاه کوچولو" را در اعماق اتاقم :
" ولی مرغ ماهیخوار،
پدرت را گرفت لای منقارش...
و پرواز کرد و رفت !"
*****
3-
سَحَر از تخت بلند میشوم ...
ولی خسته است جانم ...
از کارهای پیشِ رو !
با چشمی در تعقیب عقربه های خسته تر
که بر لحظه های دیروزی ...
پای می نهند !
*****
4 -
زنجیر بستم به قلم
دُزدَش نَبَرَد !
واژه ربوده شد !
شاعری زار گریست ...
و بر سلول مغزم طناب انداخت !
تو همونی که تو رویام تو رو من خواب می دیدم
تو چشات آسمون و آفتاب و مهتاب می دیدم
زلفاتو شب می خره تا توی اون لونه کنه
مثل من صد تا دل و عاشق و دیوونه کنه
این اشعار مربوط به ترانه بسیار زیبای قلک چشمهایت است با
صدای بسیار بسیارگیرا و بی نظیر خانم سیمین غانم .
خواننده ای بزرگ با ترانه های جاودان .
سیمین غانم در سال1323 از پدری تهرانی و مادری ساروی در شهرتنکابن زاده شد. او از
۹ سالگی در جشنهای مدرسه میخواند. غانم در سال ۱۳۴۱ در مسابقههای آموزشگاههای
ایران در رشتهٔ آواز اول شد. نخستین اجرای تلویزیونی سیمین غانم ترانهٔ موج خروشان با
تنظیم استاد مرتضی حنانه و تهیه عباس زندی در سال 1347 بود. سیمین غانم فعالیت رسمیخود را از ۲۵ سالگی و در سال ۱۳۴۸ آغاز کرد. او دوره موسیقی سنتی و ردیف را زیرنظر استاد محمود کریمی گذراند. مدتی نیز نزد استاد مرتضی حنانه قواعد موسیقی وسلفژ راآموخت و با استاد علی تجویدی نیز در زمینه موسیقی کار کرد. قلک چشات، نحستین ترانه اودر سبک جدید بود. این ترانه در ایران مدتها اولین صفحهٔ روز بود. شعر این ترانه سروده سعید دبیری است و آهنگ آن را فریبرز لاچینی ساخته است. معروف ترین ترانه سیمین غانم گل گلدون من نام دارد که سروده فرهاد شیبانی و ساخته فریدون شهبازیان است. سیمین غانم بیش از دو دهه در سالهای پس از انقلاب ۵۷ از خوانندگی باز ماند. نخستین کنسرت او پس ازانقلاب در مهرماه ۱۳۷۸ در سینما صحرا در تهران برگزار شد. در حال حاضر سیمین غانمبه همراه خانواده اش در ایران به سر میبرد و گهگاه به اجرای کنسرت برای بانوان میپردازد.
ترانه های بسیار زیایی از سیمین غانم یادگار داریم . همه زیبا و همه
بسیار گیرا .ترانه های بیاد ماندنی : موج خروشان - آتش - از تو تنها شدم
- مرد من - قلک چشمات - بسوزان - قفس باران - همنفس - لانه مور -
پرنده - سیب - رها شدم - گل گلدون من - طره زلفت - تنهایی و .....
بی شک این ترانه یکی از بهترین ترانه های سیمین غانم است. و ما
دراین لحظه به آن گوش میدهیم . با کلامی ازفرهاد شیبانی وموسیقی
زیبای فریدون شهبازیان .
گُل گُلدونِ من شکسته در باد
تو بیا تا دلم نکرده فریاد
گُل شببو دیگه شب بو نمیده
کی گُل شببو رو از شاخه چیده؟
گوشۀ آسمون، پُر رنگین کمون
من مث تاریکی، تو مثل مهتاب
اگه باد از سرِ زلف تو نگذره
من میرم گُم میشم تو جنگل خواب
گُل گُلدونِ من، ماه ایوونِ من
از تو تنها شدم چو ماهی از آب
گُلِ هر آرزو، رفته از رنگ و بو
من شدم رودخونه، دلم یه مرداب
آسمون آبی میشه
اما گُل خورشید، رو شاخههای بید
دلش میگیره
دره مهتابی میشه،
اما گُل مهتاب، از برکههای آب،
بالا نمیره
تو که دست تکون می دی
به ستاره جون میدی
میشکُفه گُل از گُلِ باغ
وقتی چشمات هم میاد
دو ستاره کم میاد
میسوزه شقایق از داغ
گُل گُلدونِ من، ماه اِیوُون ِمن
از تو تنها شدم چو ماهی از آب
گُلِ هر آرزو، رفته از رنگ و بو
من شدم رودخونه دلم یه مرداب
دانلود : http://www.4shared.com/mp3/ncCqagUq/ahang-ghanem-goldoon.html
منبع زندگینامه : ویکیپدیا
شعر من در مدح هیچ کس نیست !و نمیسرایم تا بیگانهای بگرید ! من
برای بخشکوچک و دوردست سرزمینم میسرایم که هر چند باریکه ای
بیش نیست اماژرفایش را پایانی نیست شعر من آغاز و پایان همه چیز
است شعری سرشاراز شجاعت شعری همیشه زنده و تازه و پویا !
این سخنان بسیار متفکرانه را شاعر و آوازه خوان بزرگ شیلیایی گفته
است : ویکتور خارا
و هم او بود که در ترانه معروف بیانیه خود چنین میخواند :
نه برای خواندن است که میخوانم
نه برای عرضهی صدایم.
نه!
که گیتار پُر احساس من میسراید.
چرا که این گیتار قلبی زمینی دارد.
و پرندهوار، پرواز کُنان در گذراست !
ویکتور خارا در روستایی فقیر در شیلی به دنیا آمد. مادرش شعرهای بومی میسرود
و بدین ترتیب خارا از کودکی با ترانههای روستایی آشنا شد. با نقل مکان خانوادهٔ خارا
به شهر سانتیاگو، او با محیطیمتفاوت از جامعهٔ روستایی آشنا شد. خارا پس از مرگ مادرش دچار خلاء عاطفی شد و به مدرسهدینی رفت. اما پس از دو سال آنجا را ترک کرد و عازم دورهٔ اجباری نظامی شد. پس از پایان دورهٔ سربازی خارا به دانشگاه رفت
و در آن جا به مطالعهٔ موسیقی بومی شیلی پرداخت. وی در سال1969هم زمان با سالهای پرالتهاب در شیلی، نخستین آلبوم خود را به بازار فرستاد. یک سال بعد
ویکتور خارا طی سالهای ۷۰ تا ۷۳ به سراسر شیلی سفر کرد و برای
کارگران معدن و کارخانهها، دانشجویان و دانشآموزان کنسرت برپا کرد و در این
مدت چهار آلبوم منتشر نمود.در سال 1973 و بعد از وقوع کودتای پینوشه بسیاری از انقلابیهای پیشرو از جمله آلنده به قتل رسیدند و بسیاری دیگرنیز بازداشت شدند.
ویکتور خارا نیز در جمع دانشجویان دانشکده فنی دستگیر شد و به همراه تعداد زیادی ازدانشجویان به استادیوم سانتیاگو منتقل شد. در آنجا استخوانهای دست و انگشتهای او را شکستند واز او خواستند در حضور سایر بازداشتشدگان آواز بخواند و او ترانه «ما پیروز خواهیم شد»، سرود مخصوص حزب اتحاد مردمی را خواند.در روز ۱۶ سپتامبر جسد تیرباران شدهٔ او را در کنار خیابان پیدا کردند.
من ویکتور خارا را با کاست هایی که بعد از انقلاب منتشر شد ،
میشناسم ... تقریبا بعد از 8 سال که از مرگش میگذشت ! با شعرهایی
که احمد شاملو ترجمه کرده بود و مظفر مقدم دکلمه میکرد .
ترانه ها و سروده ای زیبایی از وی به یادگار مانده است مانند :
بیانیه - پرسش - آواز من - رکاروان - من میرم کوچابامبا -
در رود ماپوچو - انسان خالق است و خیش .....
ترانه ای که هم اینک میشنویم اسمش هست :
خیش
دستهایم
را روی خیش گذاردهام
و زمین را با آن هموار میکُنم
سالهاست که با آن زندگی میکُنم
چرا نباید خسته باشم؟
پروانهها پرواز میکُنند،
سوسکها جیرجیر میکُنند
پوستم سیاه میشود
خورشید میسوزاند،
میسوزاند،
میسوزاند.
عرق، تن مرا شیار میدهد
و من زمین را شیار میدهم
بیلحظهای تحمل.
او را تائید میکُنم،
امید را
وقتی به ستارهای دیگر میاندیشم
بهخود میگویم:
هرگز دیر نخواهد بود.
کبوتر پرواز خواهد کرد
پروانهها پرواز میکُنند،
سوسکها جیرجیر میکُنند
پوستم سیاه میشود
و خورشید میسوزاند،
میسوزاند،
میسوزاند.
عرق تن مرا شیار میدهد
و من زمین را شیار میدهم
بیلحظهای تحمل
بهخود میگویم:
هرگز دیر نخواهد بود
کبوتر پرواز خواهد کرد.
پرواز خواهد کرد.
همچون یوغ، محکم
مشتهایم، امید را نگاه میدارد
امید به اینکه
همه چیز، تغییر خواهد کرد
آخرین ترانهٔ ویکتور خارا که حکم وصیتنامهاش را داشت، بر روی
تکهای ازروزنامه نوشته شده بود و توسط یکی از افرادی که از
استادیوم شیلی جان به دربرد، به دست همسرش رسید.
پنج هزار نفر این جاییم
در این بخش کوچک شهر
چه دشوار است سرودی سرکردن
آنگاه که وحشت را آواز میخوانیم
وحشت آنکه من زندهام
وحشت آنکه میمیرم من
خود را در انبوه این همه دیدن
و در میان این لحظههای بیشمار ابدیت
که در آن سکوت و فریاد هست
لحظه پایان آوازم رقم میخورد.
دانلود :http://www.4shared.com/mp3/YcwYLnok/victor-khara-khish.html
منبع زندگینامه : ویکیپدیا