موژان

به سراغ من اگر می آیید .....

موژان

به سراغ من اگر می آیید .....

یک نفر




                                 1391/7/22

                                   امیرخیزی

                             دفتر : بیت محزون

                                    ردیف : 1

                                     یک نفر


یک نفر شعرش برای پول و دود            یک نفر بر فقرخود نغمه سرود 

یک نفر با یک قلم صد جان ستاند          یک نفر با جان ، قلم ازکین  زدود
  
یک نفر با یک ترانه شد شهیر              یک نفر شعر مرا از نت ربود 

یک نفر وَهمَش به شعرم زد گره           یک نفر لایق نخواندم بر وجود 

یک نفر صد خرده برشعرم گرفت           یک نفر شعرم نخوانده ،گفت : درود 

یک نفر اندیشه بهر نان فروخت             یک نفر اندیشه هایش غم فزود 

یک نفرکارش شده مدح و مجیز             یک نفر" نه " گفت وچشمش شد چو رود 

یک نفر زنجیر به خودکارم ببست            یک نفر خودکار ز زنجیرم گشود

یک نفر با  اشک من  شادی نوشت        یک نفر شب را  میان غم غنود

یک نفر ساکت شد و نو کیسه گشت      یک نفر او را خودی گفت . من ، نخود !                

چگونه می خندم؟ - الهه و عماد رام


  

       وقتی از ترانه فارسی سخن می رانیم . برخی نامها هستند که همیشه جاویدند

          و فراموش نشدنی . مانند خواننده بزرگ این مرز و بوم ، الهه

  الهه خواننده ای فراموشی ناپذیر است برای ما .

  خواننده ای که با ترانه هایش و با صدای جادوییش ، جاودانه شد .

  خواننده ای که هنر خوانندگی را به زیبایی تمام به معنی نشست .

 الهه نزدیک به پنجاه سال در عرصه موسیقی ایران فعال بود و بیش از یکصد قسمت

 از مجموعه قدیمی و مشهور برنامه گل‌ها را در رادیو ایران اجرا کرد.

 نخستین پخش رسمی صدای الهه با نام پریچهر در فیلم «مردی که رنج می‌برد» بود

 که در سال ۱۳۳۶ اکران گشت .

 الهه در طول دوران خوانندگی خود با آهنگسازانی مثل پرویز یاحقی و همایون خرم

 و نیز تعداد زیادی از شاعران و ترانه سازان مشهور همکاری کرد.

 الهه در طول فعالیت هنریش بیش از ۷۰۰ ترانه اجرا کرد.

 وی سه ماه قبل از مرگ به ایران بازگشت، و در روز چهارشنبه ۲۴ مرداد ماه

 ۱۳۸۶  در بیمارستان پارسیان تهران به علت ابتلا به سرطان کبد در گذشت.

 از الهه ترانه های بسیار زیبایی به یادگار داریم . ترانه هایی جاوید مانند :

 داد از-  تو دل من - گفتگو - مجنون - راز زندگی - نامهربون - ناله نکن ای ساز

 مرغک من ، ای کبوتر من - رفته بودی زشهر من - ساقی - آسمون - پونه ها

 عشق دیگر - آشنا - گیسو - تو و گلها - بی ترانه - زلف یار - طوطی - بود و نبود

 سکوت صحرا - ملکه گلها - رفتم - آمد اما .. - درد بی درمان - کعبه دلها و ...

 دهها و دهها ترانه دیگر .

       اما امروز ترانه ای از الهه میشنویم با نام چگونه می خندم ؟

  این ترانه یک ترانه دوصدایی است که الهه به همراه عماد رام خوانده است .

  دو صدای زیبا و افسونگر جاوید ، در یک ترانه فوق العاده زیبا .

میان جمع ام من ولی دلم تنهاست

لبم چو گل خندان دو دیده ام دریاست

لب از برون خندد و دل از درون گرید

زبرق چشمانم نشان غم پیداست

تو شاهدی ای غم

چگونه می خندد گلی که پژمرده

دل من است آن گل که از جفا مرده

زمن چه می پرسی که از چه می نالم

همیشه می گرید دلی که افسرده

تو شاهدی ای غم

میان جمع ام من ولی دلم تنهاست

لبم چو گل خندان دو دیده ام دریاست

لب از برون خندددل از درون گرید

زبرق چشمانم نشان غم پیداست

تو شاهدی ای غم

چگونه می خندد گلی که پژمرده

دل من است آن گل که از جفا مرده

زمن چه می پرسی که از چه می نالم

همیشه می گرید دلی که افسرده

تو شاهدی ای غم

  و البته یک ترانه استثنایی دیگر نیز از الهه در اینجا خواهیم شنید . ترانه ای

  که هرکسی نمیتواند آن را بخواند . ترانه ای که گاه آنچنان سرعتی میگیرد که

  خواندن آن تنها و تنها از عهده ی هنرمندی چون الهه می تواند بر بیاید .

        ترانه استثنایی موش و گربه که در اینجا فایل آن را قرار میدهم .

  لطفا بعد از شنیدن ترانه فوق ، با قطع صدای آن  از فایل زیر استفاده فرمایید :

موش و گربه

 

  دانلود ترانه چگونه می خندم ؟

http://wdl.persiangig.com/pages/download/?dl=http://mujan.persiangig.com/audio/chegoone%20mikhandam.mp3

  دانلود ترانه موش و گربه :

http://wdl.persiangig.com/pages/download/?dl=http://mujan.persiangig.com/audio/Elahe%20-%20Mush%20o%20Gorbe.MP3

  منبع زندگینامه: ویکیپدیا

زایش


1391/7/11

امیرخیزی

دفتر : اشکی از رگ 

ردیف : 12

زایش




همه جا تاریک است ...

زیرا...

چشمانِ بسته ام هنوز

درشرقی ترین نقطه ی ذهن

باز مانده است !

آنجا که ..

غروبِ خورشید را 

بر تیرکِ چراغ گازی

جاودانه کرده ام !


همه جا تاریک است ...

زیرا مهتاب 

هنوز در تپشِ خود است ...

خارج از ذهنِ من  ....

در انعکاسِ رودخانه ی سرخ ،

که سرچشمه اش 

رشته ی نگاهِ من است و 

مسیلش ،

گونه ی خراشیده ی مادرم !


همه جا تاریک است ...

زیرا بالهایم ،

آن  مبداءِ رنگِ فردای شب ،

رقاصِ باله ی عشق است .....

درونِ  شعله های شمعی ..

که خود ،

از پیهِ  رگانم ساخته اند !


همه جا تاریک است ...

و من اینک

می زایم ،

تابناک و سپید

در این شبانه ،

جنین لبخند آدم را ،

در میانه ی لاشه های احساس و رویا ...

با واژه هایی از شرر

در مشعلی از جنسِ شعر !



5 قاب از یک آرزو


1391/7/8
امیرخیزی
دفتر : اشکی از رگ 
ردیف : 11
5 قاب از یک آرزو 


چه زود دانستم ...
که یک عمر،
دیر کرده اشتیاقِ من 
برای بودن در آغوشِ تو !
و چه دیر دانستم ...
که توانِ پاهای  من ،
ربوده شده است ...
 به حسرتِ رویای تو !

 *
حسرتِ در تو مردن ،
رویای آزادی من است !
رویای یک بوسه ی  تو  ،
حسرتِ زندان من  !

*
رویاهایم را بال چیده اند  !
اینک ...
سوار برحسرتهای عصیان کرده ، 
پرواز را .... 
به گیسوی نگاهِ  تو 
آویخته ام  ..
و آرزو را ...
درمیانِ لبهای تو اندوخته ام !

*
بگذر ای " آه "  از من !
کنار برو !
که من اینک ...
زنجیر از رویا گرفته ام ...
و حسرت ، بر خواب کشیده  ...
آفتاب را،
برفانوسِ خیال می آویزم  ...
تا با افسونِ اراده ی سترگِ سپیده دم  ،
از تنِ شب بربایم ...
ماه را ! 

*
ببین بالهای من !
پرهایش از نگاه ...
و رنگش  از جنسِ شعر ...
و حجمش 
از ترانه است !
ببین !
بیکرانِ  پروازم دراعماقِ افق ...
بلند و دور ...
تا ...
دلِ سرخِ خورشید !

راه نرفته !



ریشه هایم در ابر است 
 
و سرم زیر خاکِ یخ زده !
 
کرم در مغزم می لولد ...
 
و کلاغ ...
 
ریشه ام را  خون  میدهد !
 
اما هنوز ...
 
راه مرا می خواند !
 

 

من ،تو ...کار غلط



خیلی از ما معتقدیم که کارها ی غلط ،


غلط نیستند ،

اگه آدمهای خوبی مثل خود ما انجامشان بِدَهند !  




 

دیدی این شعر و سرودم !؟


1391/6/28

امیرخیزی

دفتر : عشق موهوم

ردیف : 11

دیدی این شعر و سرودم !؟



من میان دلِ تو خندیدم !

من میانِ حیرت و بهتِ نگاهت  ...

چه  بلند

از تهِ دل ، خندیدم !

دیدی از هیچ برایت....

سخن از عشق سرودم !؟

شعر و افسانه و صد باغِ  تفکر به نگاه ِنگرانت بگشودم !؟

و به یک نقطه از این خانه ی احساس

هزار خط و هزار خاطره چیدم !؟

دیدی ازقطره ی شبنم که به یک برگِ گل آویخت ...

هزار شاپرکِ تشنه به این خونِ دلم را 

- به چه افسون و چه آسان –

به دو جامی که به یک واژه ی زنجیری ،

ز لب ریخته ،

سیراب نمودم !؟

دیدی این شعر و سرودم !؟

دیدی از درد سرودم ؟

دیدی آسان و روان واژه تراوید ز ذهنم 

و به دنیای تو و 

خنجرتیزی که به پشتم زده عشقت ،

چه قاه قاه بلندی زد و خندید !؟

دیدی این دردِ کهنسال که در خاطره و قلبِ زمین 

سنگ تراشید ز اشکم  ؟

دیدی این رازِ دلِ شاعِردرد و سخنِ هجر ! ؟

دیدی از هیچ برایت ...

سخن از درد خودت کردم  و

از عشقِ فرومرده به چشمانِ تو گفتم  !؟

دیدی این دردِ من و دردِ خودت را !؟

دیدی این دردِ جهان من و تو ...

بودنِ  بی  زیستن و زنده بگورِ احساسی ...

که مرا همرهِ تو شعر کند  !؟  

دیدی این هجر !؟

دیدی این شعر ...

که خود ریخت ز دامانِ سرشکم !؟


*****

 این شعر در راستا و  ادامه ی احساسی است که  برای شعر باخت  سرزده  بود !