هیچ توضیحی ندارم جز اینکه ....
چهار تراک از آلبوم بابایی را به هم وصل کردم . دوتا ترانه و دوتا دکلمه !
در اینجا همه را به شکل یک فایل با هم میشنویم .
اشعار دکلمه ها : مجتبی معظمی
دکلمه : پروز پرستویی
خواننده : شادروان بیژن مفید
و این توضیح البته ، که بعد از اتمام این فایل به این آدرس مراجعه بفرمایید
برایترانه بعدی همین آلبوم و توضیحات لازمه :
http://mujan.blogsky.com/1391/11/28/post-253/
دوم امرداد سال 1379 ، روز افول آفتاب ادب ایران است .
احمد شاملو
خندید و زیر لب گفت :
احمد شاملو، الف. بامداد یا الف. صبح (۲۱ آذر ۱۳۰۴ - ۲ مرداد ۱۳۷۹)،
شاعر، نویسنده، روزنامهنگار، پژوهشگر، مترجم، فرهنگنویس ایرانی و از
بنیانگذاران و دبیران کانون نویسندگان ایران در پیش و پس از انقلاب بود .
قصد معرفی احمد شاملو را نداریم . شاملو زندگینامه نمیخواهد ....
او خود زندگی بود !
گوش میدهیم به صدای این بزرگمرد در شعر آفتاب ، که در باره ی
انقلاب سفید پوشالی شاه سروده شده است .
این سروده از آلبوم کاشفان فروتن شوکران انتخاب شده است !
با چشمها، ز حیرت این صبح نابه جای
خشکیده بر دریچه خورشید چارتاق
بر تارک سپیده این روز پا به زای
دستان بسته ام را آزاد کردم از زنجیرهای خواب
فریاد برکشیدم: "اینک چراغ معجزه مردم!
تشخیص نیم شب را از فجر
در چشم های کوردلی تان
سویی به جای اگر مانده ست آن قدر،
تا از کیسه تان نرفته تماشا کنید خوب
در آسمان شب پرواز آفتاب را!
با گوش های ناشنوایی تان این طرفه بشنوید:
در نیم پرده شب آواز آفتاب را ! "
" _ دیدیم
(گفتند خلق نیمی) پرواز روشنش را. آری!"
نیمی به شادی از دل فریاد برکشیدند:
" با گوش جان شنیدیم آواز روشن اش را !"
باری من با دهان حیرت فریاد بر کشیدم:
" _ ای یاوه، یاوه ، یاوه خلایق
مستید و منگ؟
یا به تظاهر تزویر میکنید؟
از شب هنوز مانده دو دانگی
ور تائبید و پاک و مسلمان، نماز را از چاوشان نیامده بانگی!"
هر گاوگند چاله دهانی آتشفشان روشن خشمی شد:
" _ این گول بین که روشنی آفتاب را از ما دلیل می طلبد."
توفان خنده ها....
" _ خورشید را گذاشته،
می خواهد با اتکا به ساعت شماطه دار خویش
بیچاره خلق را متقاعد کند که شب هنوز از نیمه نیز برنگذشته است"
توفان خنده ها.......
من درد در رگانم،
حسرت در استخوانم،
چیزی نظیر آتش در جانم پیچید.
سرتاسر وجود مرا گویی چیزی به هم فشرد
تا قطره ای به تفتگی خورشید، جوشید از دو چشمم.
از تلخی تمام دریاها، در اشک ناتوانی خود ساغری زدم.
زیرا که آفتاب
تنهاترین حقیقت شان بود
احساس واقعیتشان بود
با نور و گرمی اش مفهوم بی ریای رفاقت بود
با تابناکی اش، مفهوم بی دریغ صداقت بود
ای کاش می توانستند از آفتاب یاد بگیرند
که بی دریغ باشند در غم ها و شادی هاشان
حتی با نان خشکشان
و کاردهایشان را، جز از برای قسمت کردن بیرون نیاورند
آفتاب مفهوم بی دریغ عدالت بود و
آنان به عدل شیفته بودند و
اکنون،
با آفتاب گونه ای، آنان را
اینچنین دل، فریفته بودند!
ای کاش می توانستم خون رگان خود را
من
قطره
قطره
قطره
بگریم، تا باورم کنند
ای کاش می توانستم
_ یک لحظه می توانستم ای کاش _
بر شانه های خود بنشانم این خلق بی شمار را،
گرد حباب خاک بگردانم
تا با دو چشم خویش ببینند که خورشیدشان کجاست
و باورم کنند
ای کاش، می توانستم
دستخط شاملو برای همسرش آیدا
روحش شاد و یادش جاودان باد .
آدرس دانلود این فایل صوتی :
http://www.miyanali.com/vid/852958105106519073125483.flv?start=undefined
از بین کاست های قدیمی ...ترانه ای بود که نام خواننده آن را محمود
نوشته بود . یک ترانه بسیار زیبا با صدایی جاندار و افسونگر . اسم این
ترانه بود ...خدا چرا عاشق شدم ؟ بعدها که به فایل mp3 این ترانه دست
یافتم ...فهمیدم که نام کامل خواننده آن محمود وصفی است .
از محمود وصفی ترانه زیادی نشنیده ام و از زندگینامه اش اطلاعاتی نتوانستم
بدست بیاورم وحتا از تعداد آلبومهایش و یا تعداد ترانه هایش .ولی از حد اقل از
همین عکسها میتوان به ترانه ای دیگری از وی نیز اشاره کرد ..ترانه های
پاره پوشان و نیز کاش بلا بگیره .
تک آهنگ "خدا چرا عاشق شدم" به آهنگسازی فریدون خوشنود براساس
شعری از سعید دبیری در دهه 50 با صدای محمد وصفی منتشر شد . و در
این لحظه گوش میدهیم به صدای دل انگیز محمود و ترانه با شکوه وزیبای
خدا چرا عاشق شدم ؟
خدا چرا عاشق شدم من؟
دیگه از دست این دل،
یه شب آروم ندارم
وای... چرا توی این زمونه،
شدم قربونی غم، اسیر روزگارم
روزا چشمهای نازش،
می نشینه توی کتابم،
شبها وقتی می خوابم،
می بینمش توی خوابم
واسش نامه نوشتم،
قشنگ و عاشقونه،
نوشتم با دو چشمهاش،
من رو کرده دیوونه
خدا چرا عاشق شدم من؟
دیگه از دست این دل،
یه شب آروم ندارم
وای..... چرا توی این زمونه،
شدم قربونی غم، اسیر روزگارم
روی پله های سنگی،
می نشینم مات و بیدار،
چشمهام تور ابرا،
سرم به سنگ دیوار
برام آواز می خونه،
لبهای سرد و بسته ام،
می آد خورشید بازم من،
هنوز اونجا نشسته ام
خدا چرا عاشق شدم من؟
دیگه از دست این دل،
یه شب آروم ندارم
وای... چرا توی این زمونه،
شدم قربونی غم، اسیر روزگارم
دانلود ترانه همراه با اجراهای جدیدتر آن :
http://www.mahvizan.com/Download/Music_download/khoda-chera%20-ashegh-shodam.htm
آرش کمانگیر( با صدای سیاوش کسرایی)
برف میبارد،
برف میبارد به روی خار و خارا سنگ.
کوهها خاموش،
درهها دلتنگ،
راهها چشمانتظار کاروانی با صدای زنگ.
بر نمیشد گر ز بام کلبهها دودی،
یا که سوسوی چراغی، گر پیامیمان نمیآورد،
رد پاها گر نمیافتاد روی جادهها لغزان،
.....
..........
...........
لطفا ادامه مطلب را کلیک کنید .....
مرغ سحر..... کیست که این ترانه را نشنیده باشد . ترانه ای بسیارمشهورکه شعر آنرا ملک الشعرای بهار سروده است . این شعر دو بخش دارد که بیشتر بند اول آن خوانده شده است . وهمین بند اول است که به عنوان ترانه مرغ سحر مشهور است .
مرغ سحر نام تصنیف مشهوری است که نخستین بار با صدای ملوک ضرابی و بعد با صدای قمرالملوک وزیری اجرا شد. شعر تصنیف مرغ سحر را ملکالشعرای بهار سرود و آهنگ آن، در دستگاه ماهور، از مرتضی نیداوود است. از نخستین اجرای این تصنیف کمتر یاد شده. در هفتم تیر ۱۳۰۶، روزنامه ناهید که در زمینه طنز مطالبی را منتشر میکرد جشنی به مناسبت آغاز هفتمین سال انتشار خود بر پا کرد و “تصنیف در ماهور” به عنوان “اثر طبع یکی از اساتید سخن” درآن جشن اجرا شد که متن آن را پیوست اولین شماره سال هفتم کردند. محل اجرا هم “باغ آقای سهم الدوله” بود. این تصنیف، بعدها “مرغ سحر” یا “ناله مرغ سحر” نام گرفت و سُراینده آن نیز از پرده ابهام خارج شد و آن را معرفی کردند که ملکالشعرای بهار بود. سپس این تصنیف با صدای ملوک ضرابی و بعد با صدای قمرالملوک وزیری اجرا شد که بیدرنگ پس در دلها نشست. این تصنیف بارها توسط هنرمندان مختلف اجرا شده است که از جمله میتوان به اجرای نادر گلچین و اجرای بدیع با صدا و نوازندگی ِ گیتار فرهاد مهراد اشاره کرد. یکی از محبوبترین اجراهای این تصنیف از محمدرضا شجریان است که اغلب به خواست مردم مکرر در کنسرتهای او به گوش میرسد. ماندگاری مرغ سحر را باید در مضمون اجتماعی-سیاسی آن جستجو کرد که در هر دورهای در ایران به گونهای مصداق پیدا میکند. این تصنیف در کوران حوادث پس از سقوط سلسله قاجار و روی کار آمدن پهلوی سروده شده است. اسماعیل نواب صفا، ترانه سُرای مشهور، نالهٔ مرغ سحر ملکالشعرا را مربوط به “حوادث دوران محمدعلیشاه و بستن مجلس شورای ملی و بلاتکلیفی مملکت در لحظاتی بسیار حساس” انگاشته است. وی با اشاره به روایتی از زبان موسی نی داود، می افزاید: “درغیر اینصورت، رضاشاه پس از شنیدن این شعر و آهنگ، مجریان آن را مورد محبت قرار نمی داد”. هرچند رضاشاه به بازماندگان خودکامگی محمدعلیشاهی محبت داشت. وانگهی، از زبان یکی از دو برادر سازنده آهنگ مرغ سحر، می گوید: “…در واقع ترانهایست که استاد بهار برای مخالفت با رضاشاه سروده است” که این سخن با آن سخن متضاد است. به هر حال درباره زمان سرودن این ترانه باید گفت که بهار در آن ایام به نثر و نظم سخنهایی درباره دوره مشروطهخواهی گفته و از سرودههای آزادیخواهانه خود یاد کرده است. البته در آنها هیچ اشارهای به ترانهٔ مرغ سحر دیده نمیشود. وانگهی، در سال ۱۳۰۶ که این ترانه نخستین بار اجرا شد، نام سُرایندهاش را پنهان داشتند. کسانی هم سُرایش آن را به دورهٔ زندان یا پس از زندان و تبعید بهار منسوب کردهاند که بکلی نادرست است و در آن هنگام، شاعر ـ اگر چه مغضوب دستگاه بود ـ هنوز نمایندگی مجلس را بر عهده داشت. ( ویکیپدیا)
علاوه بر این تاریخچه من شخصا یکبار نمیدانم کجا خواندم که در زمان رضا شاه دانشجویان ایرانی در امریکا در جریان یک گردهمایی بین المللی مرغ سحر را به عنوان سرود ملی ایران اجرا کردند . اتفاقی که بعدها در زمان محمدرضا پهلوی نیز بارها تکرار شد .
مرغ سحر راخوانندگان بسیاری آنرا خوانده اند .... قمرالملوک وزیری ، ملوک ضرابی ، شجریان ، فرهاد ، فاضل جمشیدی ، هنگامه اخوان ، شکیلا ، گلریز ، محسن نامجو ، همای ، خانم صهبا مطلبی ، عبدالوهاب شهیدی ، پوران ، گیسو شاکری ،همایون شجریان ، مهناز معمار ، هاله ، اکی بنایی ، ستار ، هوشمند عقیلی ، سالار عقیلی ......اما من شخصا برای این ترانه خوانندگی نادرگلچین و هنگامه اخوان را بیش از همه دوست دارم . ولی در این لحظه صدای گلچین را میشنویم .
نادر گلچین در سال ۱۳۱۵ در شهررشت دیده به جهان گشود. از کودکی به موسیقی علاقه فراوانی داشت و از ۱۲ سالگی همکاری با رادیو رشت را آغاز کرد که در اختیار تیپ رشت بود و زیر نظر مدیران ارتش اداره میشد و خواننده محلی گیلان شد. همکاران وی دراین رادیو عبارت بودند از: علی اکبرپور (آلتو، ویولن) نادر پوردلجو (قرهنی) و عدهای دیگر از هنرمندان به نام رشت، که مدتها این همکاری ادامه داشت. سال سوم دبیرستان به هنرپیشگی روی آورد و در تئاتر رشت در نمایشنامههای "بارگاه هارون الرشید"، "خوابهای پینه دوز" شرکت کرد و آوازهایی را دربازیگری اجرا کرد. نادر گلچین در سال ۱۳۳۹ به تهران آمد و بیدرنگ فعالیتهای هنری خود را در اداره هنرهای زیبا و وزارت فرهنگ و هنر آغاز کرد. اولین برنامه خود را با ارکستر محمود تاجبخش اجرا کرد و تا سال ۱۳۵۴ در این اداره به ترتیب با ارکسترهای فرامرز پایور، عباس خوشدل، عبدالکریم مهرافشان، عماد رام و مصطفی پورتراب ادامه همکاری داد.او در سال ۱۳۵۰ همکاری خود را با رادیو ایران شروع کرد که تا سال ۱۳۶۲ ادامه یافت. گلچین در برنامههای مختلف رادیو، به ویژه برنامه گلها فعالیت چشمگیری داشت. و با هنرمندانی چون: فرامرز پایور، منصور صارمی، پرویز یاحقی، حبیباله بدیعی، علیاصغر بهاری، جلیل شهناز، فرهنگ شریف، فضلاله توکل، جهانگیر ملک، امیرناصر افتتاح، محمد اسماعیلی، آبتین اجلالی و منصور نریمان همکاری کرد. از کارهای او که بسیار مورد استقبال شنوندگانش واقع شد، اجرای آهنگ "آمد نوبهار" اثر مهدی خالقی بود که به رهبری فرهاد فخرالدینی بازسازی و با گروه کر رادیو اجرا شد. نادر گلچین بر اساس قراردادهای فرهنگی ـ هنری بین ایران و دیگر کشورها، همراه با ارکستر فرامرز پایور، به الجزایر رفت و موسیقی سنتی ایران را به هنردوستان آن کشور معرفی نمود. از دیگر کارهای برجسته این هنرمند، کنسرتی بود که به نفع زلزلهزدگان بوئینزهرا، همراه با ارکستر عماد رام برگزار کرد. نادر گلچین در طول فعالیتهای هنری خود، متجاوز از ۳۰۰ آواز و آهنگ اجرا کرد و در کنار کار خوانندگی، مدیر مسئول یک شرکت تکثیر نوار مجاز موسیقی نیز میباشد . (ویکیپدیا)
مرغ سحر
بند اول
مرغ سحر ناله سرکن، داغ مرا تازه تر کن
ز آه شرربار این قفس را بَرشِکَنُ و زیر و زِبَر کن
بلبل پَر بسته ز کنج قفس درآ، نغمهٔ آزادی نوع بشر سُرا
وَز نفسی عرصهٔ این خاک توده را پر شرر کن
ظلم ظالم، جور صیاد آشیانم داده بر باد
ای خدا، ای فـلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن
نوبهار است، گل به بار است، ابر چشمم، ژالهبار است
این قفس، چون دلم، تنگ و تار است
شعله فکن در قفس ای آه آتشین
دست طبیعت گل عمر مرا مچین
جانب عاشق نِگَه ای تازه گل از این، بیشتر کن
مرغ بیدل شرح هجران مختصر، مختصر کن
بند دوم
عمر حقیقت به سر شد، عهد و وفا بی اثر شد
ناله عاشق، ناز معشوق، هر دو دروغ و بی ثمر شد
راستی و مهر و محبت فسانه شد
قول و شرافت همگی از میانه شد
از پی دزدی ، وطن و دین بهانه شد
دیده تر کن!
جور مالک، ظلم ارباب، زارع از غم گشته بی تاب
ساغر اغنیا پر میناب، جام ما پر ز خون جگر شد
ای دل تنگ ناله سر کن، از مساوات صرف نظر کن
ساقی گلچهره بده آب آتشین، پردهٔ دلکش بزن ای یار دلنشین
ناله بر آر از قفس ای بلبل حزین
کز غم تو، سینه من، پر شرر شد، پر شرر شد
دانلود : http://s1.picofile.com/file/6206785710/5_Nader_gochin_Morghe_sahar.mp3.htm
و در این آدرس نیز من دیده ام که 27 اجرا از این ترانه را برای دانلود گذاشته اند :
http://www.farhangreader.com/modules/pligg_web_toolbar/toolbar.php?id=3572
یک کاستی داشتم به اسم ترانه های خاطره انگیز قدیمی .
ترانه های بسیار زیبایی داشت . یکی از یکی زیباتر. یکی از آنها ترانه ی فوق العاده زیبایی بود به اسم مریم . این ترانه را عطا خوانده بود .
ترانه ای که هر زمان گوش کرده ام مرا به شکل غریبی به خود کشیده .بسیار دوست میدارم این ترانه را . شعر و آهنگ ترانه به شکل باور نکردنی انگار در یکجا خلق شده اند . متاسفانه نام شاعر و آهنگساز را نمیدانم و نتوانستم پیدا کنم . برای خود عطا هم جز همین دو عکس چیزی نیافتم !! پس ترانه بسیار زیبای مریم ومتن آن تنها ارمغان این صفحه خواهد بود .
مریم چرا با ناز و با افسون و لبخندی
به جانم شعله افکندی مرا دیوانه کردی
امشب چه با ناله
غم از هر دیده می بارد
دلم در سینه می نالد
مرا دیوانه کردی مرا دیوانه کردی
رفتی مرا تنها به دست غم رها کردی
به جان من خطا کردی مرا دیگر نخواهی
پیدا شدی باز هم تو در جام شراب من
از این حال خراب من
بگو دیگر چه خواهی بگو دیگر چه خواهی
اشکی که ریزد ز دیده من
آهی که خیزد ز سینه من
رنگ تمنا ندارد
تو آن گل مریم سپیدی
بی تو دلم شوری و امیدی
دیگر به دنیا ندارد
دیگر به دنیا ندارد دیگر به دنیا ندارد هم چون نسیم از برم بگذر
یک لحظه در دیده ام بنگر
شاید نشانی ز عشق و وفا
بینم ز چشمت تو بار دگر
هم چون نسیم از برم بگذر
یک لحظه در دیده ام بنگر
شاید نشانی ز عشق و وفا
بینم ز چشمت تو بار دگر
اشکی که ریزد ز دیده م
آهی که خیزد ز سینه من
رنگ تمنا ندارد
تو آن گل مریم سپیدی
بی تو دلم شوری و امیدی
دیگر به دنیا ندارد
دیگر به دنیا ندارد دیگر به دنیا ندارد
هم چون نسیم از برم بگذر
یک لحظه در دیده ام بنگر
شاید نشانی ز عشق و وفا
بینم ز چشمت تو بار دگر
هم چون نسیم از برم بگذر
یک لحظه در دیده ام بنگر
شاید نشانی ز عشق و وفا
بینم ز چشمت تو بار دگر
اشکی که ریزد ز دیده من
آهی که خیزد ز سینه من
رنگ تمنا ندارد
تو آن گل مریم سپیدی
بی تو دلم شوری و امیدی
دیگر به دنیا ندارد
دیگر به دنیا ندارد دیگر به دنیا ندارد
مریم چرا با ناز و با افسون و لبخندی
به جانم شعله افکندی مرا دیوانه کردی
امشب چه با ناله
غم از هر دیده می بارد
دلم در سینه می نالد
مرا دیوانه کردی مرا دیوانه کردی
رفتی مرا تنها به دست غم رها کردی
به جان من خطا کردی مرا دیگر نخواهی
پیدا شدی باز هم تو در جام شراب من
از این حال خراب من
بگو دیگر چه خواهی بگو دیگر چه خواهی
اشکی که ریزد ز دیده من
آهی که خیزد ز سینه من
رنگ تمنا ندارد
تو آن گل مریم سپیدی
بی تو دلم شوری و امیدی
دیگر به دنیا ندارد
دیگر به دنیا ندارد دیگر به دنیا ندارد
در کاستی که من داشتم نام خواننده پرویز نوشته شده بود ولی چون لیبل کاست به شکل دستنوشته بود شک کردم و در هر جا ی اینتر نت هم دیدم که نام خواننده ی این ترانه عطا نوشته شده است . و چون صدای کاست هم دقیقا همان صدایی ست که میشنویم ..من نیز آنرا از این خواننده گذاشتم و حتی برای اینکه اسم خواننده و صدا دقیقا میکس باشد و واهمه کردم از اینکه به فرض احتمال ترانه تبدیل شده از کاست متفاوت با صدای عطا باشد .. این ترانه را از همان آدرس دانلود درج شده با صدای خود عطا دانلود کردم و در اینجا گذاشتم .
دانلود ترانه : http://www.4shared.com/get/Qd-mhOYa/01_-_Maryam.html
دانلود :http://www.4shared.com/audio/Ii403gQI/shabgir_-_shamlou.html
شعر کوچه فریدون مشیری
شخصا بسیار دوست میدارم تا متن شعر نیز باشداینجا...اما...
باغ صد خاطره خندید.....!!!!
کوچه یک قصه عشق است ...
کوچه صدخاطره ناب .....
کوچه یک گل که به یاد تو درخشید......
کوچه یک راز جهان ریخته بر چشم ......
کوچه چون یک شب آرام
کوچه چون یک شاخه .. دست برآورده به مهتاب
آری آری ... کوچه یک شعر تمنا ...
کوچه یک عشق عمیق است ... به مهتاب ..
به خورشید نگاهت ...
کوچه یک خلوت دلخواسته ناب...
کوچه ....
کوچه یک شعر دل انگیز ... چو آواز شباهنگ
کوچه عشق است.... آری کوچه عشق است ....
و حذر از آن ... نتوانستن انسان ....
ندانستن انسان ...
شعر کوچه را با همه خاطرات آن و خاطراتی از خودمان که بر آن می بندیم
دوست داریم . شعر کوچه ... یک شاهکار است . اما دریغا که آن را تنها بر
یک عشقی ناپایدار از دوستیهایمان خلاصه کنیم .
عشق را مفهومی فراتر نهیم بر احساساتمان . بر ارتباطاطمان با یکدیگر.
**********
و اینک یک اجرای جدید و زیبا و ارزشمنداز شعر کوچه که فرصت شنیدنش را
از خود دریغ مداریم .
قسمتهای قرمز رنگ متن از خود شعر کوچه بر گرفته شده است .
منبع فایل صوتی :http://1asheghane.com/
....
قطره قطره آب می شود.
چگونه سایه سیاه سرگشم
اسیر دست آفتاب ...
....................................
نگاه کن
تمام آسمان من پر از شهاب میشود .
نگاه کن
................
من از ترانه سوختم .
....
مرا بشوی با شراب موجها
مرا بپیچ در حریر بوسه ات
.....
مرا دگر رها نکن
مرا ز خود جدا
نکن .
........